English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2836 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enacting clauses U موادیکه مقر رات تازه دربرداشته باشد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
medially U چنانکه درمیان باشد
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
meetly U چنانکه در خور باشد
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
modernly U بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
acharnement U خونریزی
bloodshed U خونریزی
bloodshedding U خونریزی
sanguinariness U مقرونیت به خونریزی
hemostasis U توقف خونریزی
hemostasis U بندامدگی خونریزی
bloodless U بدون خونریزی
menorrhagia U خونریزی رحم
blood guilt U خونریزی ناحق
bloodguilt U خونریزی ناحق
bloodlessly U بدون خونریزی
slaughters U قتل عام خونریزی
stanch U جلو خونریزی راگرفتن
slaughtered U قتل عام خونریزی
purpura U لکههای خونریزی زیرپوست
carnage U قتل عام خونریزی
slaughter U قتل عام خونریزی
slaughterous U مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
metrorrhagia U خونریزی غیر طبیعی رحم
hemostat U اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
bloodguilty U مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
hemophilia U بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
as U چنانکه
in the event that U چنانکه
so that U چنانکه
how U چنانکه
admissibleness U چنانکه روا
dilatorily U چنانکه پرشود
permissively U چنانکه مخیرسازد
insolubly U چنانکه اب نشود
coordinately U چنانکه یکجورباشد
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
pinchingly U چنانکه فشاراورد
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
prettily U چنانکه زیبانماید
as it deserves U چنانکه باید
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
as is well known U چنانکه مشهور
proper U چنانکه شایدوباید
so to speak U چنانکه گویی
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
according as چنانکه بدان سان که
according to his version U چنانکه او شرح میداد
effusively U چنانکه گویی بریزد
meetly U چنانکه باید و شاید
prettily U بخوبی چنانکه باید
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
interminably U چنانکه تمام نشود
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
comme il faut U چنانکه باید وشاید
perniciously U چنانکه زیان اورد
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
funnily U چنانکه خنده اورد
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
permissively U چنانکه اجازه بدهد
invisibly U چنانکه دیده نشود
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
convincingly U چنانکه متقاعد کند
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
flowerily U چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
discreditably U چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
implacably U از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
impalpably U چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
rough handling of a thing U گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
Benedictines U باشد
Benedictine U باشد
at the owner's risk U باشد
any old thing U هر چه باشد
custom's declaration U باشد
admissibleness U باشد
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com